نودهشتیا

معرفی رمان های نودهشتیا

نودهشتیا

معرفی رمان های نودهشتیا

۴۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

((بسم الله الرحمن الرحیم))
نام کتاب: دنیای خیانت
نویسنده: اف دات کام. اچ وای کاربر نودهشتیا
ژانر: خیانتی، عاشقانه، هیجانی، طنز
<<www.98ia3.ir>>

 

 

سلام دوستان رمان دنیای خیانت، فقط زاده ی ذهن خودم و شاید با حقیقت تطابق داشته باشه. زندگی دنیا، یک زندگی خیلی عادی نیس. خیلی از آدم ها هنوز؛ طعم این زندگی رو نچشیدن. رمان رو باید تا آخر بخونین، ولی مطمئنم کسی نمی تونه حدس بزنه آخرش چی می شه. امیدوارم ازرمان لذت کافی رو ببرین.

مقدمه: دنیا یکتا؛ دختر مغرور بیست و شش ساله ی جذاب و فوق العاده زیبا، که با همین جذابیتش چندین نفر رو جذب خودش می کنه و با بی رحمی ولشون می کنه. کسی که بویی از عشق نبرده و هیچ وقت طعم عاشقی رو نچشیده! اما دست سرنوشت یک نفر رو که دقیقا نقطه ی مقابلش هست رو؛ روبه روش قرار می ده و اون فرد خواسته ای از دنیا داره که” ثابت کنه زن ها خیانت کار نیستن”!. ولی نمی دونه ( دنیای خیانت) لقب مشهور دنیاس!.

دانلود رمان دنیای خیانت

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

((بسم الله الرحمن الرحیم))
نام کتاب: خرده علاقه
نویسنده: هانیه. پ کاربر نودهشتیا
ژانر: عاشقانه، تراژدی
<<www.98ia3.ir>>

 

خلاصه:رمان

فراموشی! نعمتی که خداوند برای تسکین دردها از بین بردن کینه‌ها و ساختن لبخندهای جدید به ما هدیه کرده است. به راستی که اگر فراموشی نبود، چه زندگی‌ها که از هم نمی‌پاشید؛ ولیکن هیچوقت فراموشی به تنهایی کارساز نیست. همیشه باید یک کاتالیزگر هم در کنار فراموشی قرار بگیرد. در ادامه‌ی داستان تلخ زندگی هانیه، شهاب به افسردگی دچار می‌شود و این بین ورود شخصیت جدیدی که نماد صبر است، باعث می‌شود برگ جدیدی از دفتر زندگی شهاب رو بشود. روزگار چه بازی را برای این دلداده رقم می‌زند؟ این مرتبه چه کسی قربانی آتش زیر خاکستر انتقام می‌شود؟!

مقدمه:

با آمدنت، روحم را جلا دادی. مانند آب یخ گوارای وجودم شدی. ناملایمات که سد راهمان شدند، پا به پای قلب و ذهنم جنگیدی. عشقت را ریشه کردی در عمق وجودم. دار و ندارم را به نامت زدم… نه! نامت شد دار و ندارم، وجودم، سجودم! دوای درد های کهنه و قدیمی… همانگونه که قدم گذاشتی در قلبم، همانگونه که ذهنم را تصرف کردی؛ همانگونه بمان! در جایگاهی که ساخته ای، بمان و حکمفرمایی کن!
– حالا چی می‌شد مراسم رو سه هفته دیگه می‌گرفتین؟

دانلود رمان خرده علاقه

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

((بسم الله الرحمن الرحیم))
نام کتاب: شیرین مثل حبه قند
نویسنده:Mansim5342 کاربر نودهشتیا
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
<<www.98ia3.ir>>

به نام خدا

صبح با صدای خانم جون از خواب بیدار شدم. باز هم این سردرد و بی‌حوصلگی کلافه‌ام کرده، نمی‌دونم چرا وقتی می‌دونم که بدن من به دود و دم نمی‌سازه، چرا تو دورهمی های بچه ها می‌مونم که بعدش بخوام این سردرد ها رو داشته باشم!

مثلاً اومدیم تا توی این لوکیشن بکر، شات های آخر فیلم رو بگیریم. کارگردان و تهیه‌کننده و همه گروه فیلمبرداری هم کلافه هستند. با صدای غرغر خانم جون از اتاق بیرون رفتم که با پیمان روبه رو شدم.
پیمان، دوست صمیمی و یار غار منه که در تمامی شرایط زندگیم، همیشه هم یار و همراهم بوده و هیچوقت هم پشتم رو خالی نکرده. رو به خانم جون صبح به خیری گفتم که دیدم، اخم هاش توی همه و با غرغر میگه:
– مثلاً من رو آوردی این‌جا که تنها نباشم هم وقتی کارت تموم شد بیایی و یه سر من و ببری بیرون و بگردونی. حالا این کار ها رو که نمی‌کنی هیچ، شب ها هم خسته و کلافه و بی‌حوصله میایی، صبح‌هاهم وضعیتت بدتر از شبته! آخه پسر جون تا کی می‌خوای به این وضعیت ادامه بدی؟! مگه منه پیرزن تا کی هستم که بتونم کارهای تو رو رتق و فتق کنم؟ مادر، منم آرزو دارم تا سروسامون گرفتن تو رو ببینم؛ زن و بچه هاتو ببینم. تا بوده خودت رو اسیر من و اون خدا بیامرز پدرت کردی؛ خواهر و برادرت رو سر و سامون دادی‌ پس کی قراره به فکر خودت باشی و منه پیرزن رو از فکر و خیال و خودت رو هم از تنهایی در بیاری؟!
وقتی خانوم جون هیچ عکس العملی از من نمی‌بینه رو به پیمان می‌کنه و ادامه میده:
– ببین آقا پیمان! این که حرف منه پیرزن رو گوش نمی‌کنه و به خرجش نمیره، لااقل تو باهاش یه صحبتی کن؛ شاید به تو بگه چی تو سر و دلشه مادر! آخه من موندم تو این سن و سال واقعاً هیچ‌کس نبوده دل این پسره ما رو بلرزونه؟!

دانلود رمان شیرین مثل حبه قند

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

((بسم الله الرحمن الرحیم))
نام کتاب:‌ جنجال زندگی«فصل یکم»
نویسنده: ستایش خاجو کاربر نودهشتیا
ژانر : عاشقانه، پلیسی، آمیخته به طنز
<<www.98ia3.ir>>

خلاصه:رمان جدید
اولین رمانم رو می‌خوام درباره زندگی دختری به اسم نورا بنویسم که در سن پونزده سالگی پدرش رو در یک تصادف از دست میده و بعد از اون، بدون سایه پدر با مادرش زندگی می‌کنه. نورا با توجه به علاقهای که به پلیس شدن و کارهای پر ریسک داشت، وارد دانشکده افسری نیروی انتظامی میشه. هدف اون از انتخاب این راه، برقراری امنیت و جلوگیری از گسترش جرائم و رفتارهای نابهنجار اجتماعی بود

دانلود رمان جنجال زندگی

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

دوست داشتنت را کم دارم
(جلداول)
هانیه.پ کاربر نودهشتیا
ژانر : عاشقانه_تراژدی_معمایی
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
ویراستار: هانیه.پ
طراح جلد: Sheydaw_hd
تعداد صفحه:۵۰۲
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

خلاصه:
سخت است جنگیدن با روزگار و تقدیر، تقدیری که با انتقام رقم می خورد. این رمان روایت گر زندگی دختریست که قلب پاکش را جایگاه عشق خالصش می کند اما چه عشقی؟ چه علاقه ای؟ به چه کسی؟ به کسی که اورا فقط با چشم کینه و انتقام می بیند؟ کسی که مرده و زنده ی دخترک برایش فرقی ندارد؟ کسی که خرد شدن احساس دیگران برایش لذت بخش است؟ عاقبت چه می شود؟ شهاب، پسری که با نگاهش از دور در گوش دخترک داد می زند:« دوست داشتنت را کم دارم!» به چه چیزی می رسد در حالی که نگاه عاشق دختر بدرقه کننده ی اشکان است؟! پایان این روایت به کدام عاشق و معشوق، به کدام عشق ناکامی ختم می شود؟ پایان راه کجاست؟!
«براساس واقعیت، پایانی غیر منتظره!»

دانلود رمان دوست داشتنت را کم دارم

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

دارم دیر می‌شوم
هانیه پروین(هانی پری) کاربر نودهشتیا

ژانر : عاشقانه_ اجتماعی_ تراژدی
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
طراح جلد: sheydaw_hd
تعداد صفحه:۹۱
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

 

خلاصه:رمان جدید
قاصدک وارانه گِرد جاده می‌گردد و می‌گردد و او را هیچ منتظری نیست. رنگ دل‌باختگی، طاقتش را بریده و این دل، دلداری ندارد. لبخندی که به چشم‌اش چنگ می‌زند، به قلبش ریشخند می‌زند! تصویر زنانی که دوشادوش مردش می‌رقصند، شیشه قلبش را نشانه می‌گیرد! نگاه مرد روی لیلی‌زاد و دستانش به روی دیگری می‌لغزد… .

دانلود رمان دارم دیر میشوم

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

دانلود رمان گالا

گالا
کاربر نودهشتیا Q.S.Gala

مترجم F.asgari110: و Q.S.Gala
ژانر : رمان عاشقانه، تخیلی
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
طراح جلد: Fa.m
تعداد صفحه:۶۵
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

 

Summery:
Gala a warrior girl that because of her special ability lost hee parents and her grandfather and for save her aunt, she hid her love and killed her feelings and…

خلاصه:
گالا دختری مبارز که بخاطر توانایی خاصش پدر و مادرش و همچنین پدر بزرگشو از دست داد و برای نجات عمه اش حاظر شد که عشق شو نسبت بهش مخفی و احساساتش رو میکشه کنه برای همیشه و……..

دانلود رمان گالا

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

سیل رصین
کاربر نودهشتیا .roshana

۱۲/۱۱/۹۹
ژانر : تراژدی، اجتماعی، عاشقانه
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
ویراستار:moonlike
طراح جلد: _Hadiseh_
تعداد صفحه:۱۵
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

خلاصه:
قلب هایی که در غبار عزا گرفتار شدند،
پیکر هایی که پیشکِش خاک شدند،
همه و همه، نمایان گر افرادی‌ است که روزی فکرش را نمی‌کردند سیلی رصین مهمان‌ ناخوانده‌ی شهرشان شود.
شهری غبار گرفته را می‌توانی تجسم کنی؟
قلبِ پدر و مادر های پیشکش شدگان را چطور؟
گاه، باید چشم بصیرت داشت برای دیدن حقایق عظیمِ تعیش!

شهرم را آب برد!
آن بی رحم حتی به طفل رحم‌ نکرد
طفلم را خاک خورد!
عید امسال، تلخ ترین شیرینی را عیدی گرفتیم
ماهی در تنگ بلورش مرد!
سیلاب آمد و شادی را شُست
سیاه پوش شدند ، آذری و شمالی و کُرد!
#roshana
باران خنجر کشید، بر جانم زد
شلاق، روزگار عریانم‌ زد
وقتی که شکست بغض طوفانی ابر،
سیل آمد و آتش به مازندرانم زد!
(علی سیلیمیان)
گیریم نسیم یا که طوفانی باشی
گیریم که شعله یا گلستانی باشی
ما شهره به مهمان نوازی هستیم
حتی اگر ای سیل! تو مهمان ما باشی
(میلاد عرفان پور)

با لبخندی کوتاه، نگاهی کاوش گرانه به بازار انداخت و نفس تازه ای گرفت؛ بوی عید می‌آمد. چقدر بهار را دوست داشت! دکان داران، اجناس جدید آورده بودند و بازار لبریز بود از انبوهِ هفت سین و ماهی و سبزه هایی با ربان های رنگارنگ. مانتو ها و لباس های مُدِ سال جدید به او چشمک می‌زدند و وادارش می‌کردند تا به سمتشان برود.
– الو! سلام عمه جون، خوبی؟
با صدای آپامه، از عالم شیرینش خارج شد و به صدای مسخره‌ی آپامه گوش سپرد.
– آره بابا، مجبور شدیم بیایم داخلِ یه پاساژ، بارون خیلی شدید شده.
– …
– باشه فدات‌ شم، زود برمی‌گردیم، خداحافظ.
بدونِ هیچ حرفی، دستِ آپامه را کشید و به سمت دکانِ لوازمِ سفره‌ی هفت سین، کشاند
– آی! کندی اش‌. به خدا این دسته، نه کشِ شلوارت!
کلافه از حرف های بی سر و ته آپامه، گفت:
– آپامه! همچین می‌کوبم تو دهنت …
با برخوردش به زنی میانسال، حرف در دهانش ماسید و عصبی گفت:
– حواست کجاست خانم؟
پیرزن فرتوت، از دختر عصبیِ مقابلش، معذرت خواهی کرد و از کنارش گذشت.
آپامه خواست چیزی بگوید که باز هم توسط پالیز کشیده شد و نتوانست به او تشر بزند.

دانلود رمان سیل رصین

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

دلبرانه واژگون

کاربر نودهشتیا دختر تابستان

ژانر : عاشقانه
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
طراح جلد: _Hadiseh_
ویراستار:<moon>
تعداد صفحه:۲۲
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

 

مقدمه:

چندوقتی است
گریه‌هایم، برای عروسکی که سینه‌اش شکافت و فواره خون پنبه‌ای بیرون زد!
چند وقتی است خنده و ذوق‌هایم به سبب آبنبات خوشمزه‌ی پدربزرگ نیست.
چند وقتی است که دیگر چیزی سرجایش نیست؛
کودک و کوچک بودیم
اما دنیامان به وسعت دریاهای پهناور عظمت داشت!
کودکی رفته و به جوانی رسیده‌ است!
آنگاه که بار مشکلات زندگی، کم‌کم روی کمرت سنگینی می‌کند…

دانلود دلبرانه واژگون

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

رز مشکی
کاربر نودهشتیا Delaram.bn

۱۵/۱۱/۹۹
ژانر : پلیسی، رمان عاشقانه، جنایی
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
طراح جلد: _Hadiseh_
ویراستار: رها کیانفرد، ملیکا حق شناس
تعداد صفحه:۱۲۱
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

 

خلاصه:
داستان رز مشکی درمورد دو جوان که هر دو از یک زخم مشترک رنج می‌برند و در پی انتقام می‌کوشند، دیگری را حفظ کنند…

»مقدمه«

رز مشکی روایتگر داستان یه زن و مرد پخته‌ست که خبری از گونه‌های سرخ شده بعد از اولین بوسه و رفتن به شهر بازی نیست… زن و مرد جا افتاده‌ای که کل‌کل‌های عاشقونه نمی‌کنن و توی رستوران‌های لوکس قرار نمی‌ذارن.

دانلود رمان رز مشکی

  • نودهشتیا نودهشتیا