نودهشتیا

معرفی رمان های نودهشتیا

نودهشتیا

معرفی رمان های نودهشتیا

  • ۰
  • ۰

دانلود رمان وروجک های شیطون نودهشتیا

دانلود رمان وروجک های شیطون نودهشتیا

وروجک های شیطون
فاطی مقاره کاربر نودهشتیا

۲/۱۲/۹۹
ژانر : طنز، عاشقانه
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
طراح جلد: roar
ویراستار: flower.m , nina4011
تعداد صفحه:۲۱۹
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

خلاصه:
درباره دختری شیطون و وروجک که همراه دوستاش اشک همه‌ رو در میارن بس که شلوغ هستن و بعد از دادن کنکور به یه شهر دیگه پا می‌ذارن و راهشون به کل تغییر می‌کنه؛ رمانی ناب از جنس شیطنت.

مقدمه:
• … بِسمِ اللهِ الرَ رَحمنِ الر رَحیم… •
دوباره به آفتاب سلامی دوباره دادم!
سلام می‌کنم به باد؛
به بادبادک و بوسه.
به سکوت و سوال.
و به گلدانی‌
که خوابِ گلِ همیشه بهار می‌بیند!
سلام می‌کنم به چراغ.
به چراهای کودکی
به چال‌های مهربان ِگونه‌ی تو
#یغما گلرویی
آدمک خر نشوی گریه کنی
کل دنیا سراب است؛ بخند
آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند
?… بِسمِ اللهِ الرَ رَحمنِ الر رَحیم …?
دوباره به آفتاب سلامی دوباره دادم
سلام می‌کنم به باد
به بادبادک و بوسه
به سکوت و سوال
و به گلدانی
که خواب گل همیشه بهار می‌بیند!
سلام می‌کنم به چراغ
به چراهای کودکی
به چال‌های مهربان ِگونه‌ی تو.
#یغما_گلرویی
«فاطی»

دانلود رمان وروجک های شیطون

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

رمان نیل در اتش

دانلود داستان نیل در آتش نودهشتیا

دانلود داستان نیل در آتش نودهشتیا

نیل در آتش
هانیه پروین(هانی پری)کاربر نودهشتیا

۳/۱۱/۹۹
ژانر : تخیلی_ عاشقانه
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
طراح جلد: violet.17
ویراستار: هانیه پروین
تعداد صفحه:۲۵
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

 

خلاصه:
تمام زندگانی‌ام هدیه‌ای‌ست که نیل به پادشاه و ملکه‌ی سرزمین‌مان ارزانی داشت. بند به بند لحظاتم گره به مصری خورده بود که حیاتش را ابتدا از نیل و خدای نیل، و سپس از من داشت. زیباترین سمفونی‌ای که تکرارش ذره‌ای از شکیل بودن‌اش نمی‌کاست. رودی که بر من می‌خروشید و به زادگاهم زندگی می‌دمید… اما چه شد که از من رو برگرفتی؟ چرا مرا ز خود می‌رانی؟
و چه شد که نیل به آتش کشید و کشیده شد؟!

دانلود رمان نیل در اتش

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

رمان رد پای اشک

دانلود دلنوشته رد پای اشک نودهشتیا

دانلود دلنوشته رد پای اشک نودهشتیا

 

رد پای اشک
بیتا مرادی  کاربر نودهشتیا

۴/۱۲/۹۹
ژانر : تراژدی، اجتماعی
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
طراح جلد: _Hadiseh_
ویراستار: Paradise
تعداد صفحه:۱۸
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

خلاصه:
اگر حرف‌های درونم گوشی برای شنیدن پیدا نمی‌کند، اما هربار با دیوار روبرویم مواجه می‌شوم که همیشه در انتظار است تا لب از لب باز کنم و ناله سر دهم! اگر از دردهایم تنها خدایم است که آگاه است، باید بگویم گاهی همین هم بسیار است! اگر همیشه لب به خنده می گشایم، بدان که شب هایم همیشه بارانی است. اگر گاهی پرچونه می شوم اما وقتی به آیینه نگاه می کنم، دختری را می‌بینم که محبت ندیده، برای توصیف عشق چیزی نمی‌داند… و ذره ای از حس دوست داشتن را درک نمی‌کند… و آن موقع است که برای همیشه و تا ابد، سکوت را بر لبانش می چشاند!

دانلود رمان رد پای اشک

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

دانلود رمان مثل غریبه ای آشنا نودهشتیا

دانلود رمان مثل غریبه ای آشنا نودهشتیا

مثل غریبه ای آشنا
کاربر نودهشتیاhelia128 هلیا

۴/۱۱/۹۹
ژانر : عاشقانه، کمی مبهم
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
طراح جلد: _Hadiseh_
ویراستاران: fa.m و fatima و ..pegah.. و loye
تعداد صفحه:۵۲۰
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

مقدمه:
صدایش مرا به ساحل گذشته کشاند،
انگار او رفته بود و … من مانده بودم و یک صدای مبهم
صدایش در قلب من گم شد و من، در دل ساحل !
سال هاست او نیست و من هنوز
سرگرم گذشته ی مبهم و ساحل پر نغمه ی خودمانم…
خلاصه ی رمان:
همه چیز از دختری به نام یگانه شروع می‌شه.
دختر هفده ساله ای که در سن پانزده سالگی در اثر یک تصادف ، به خاطر ضربه ی شدید به سرش حافظه ش رو از دست میده.

رمان غریبه ای اشنا

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

رمان ماژور

دانلود داستان ماژور نودهشتیا

دانلود داستان ماژور نودهشتیا

ماژور
فاطمه السادات هاشمی نسب کاربر نودهشتیا

۵/۱۲/۹۹
ژانر : تراژدی، اجتماعی
صفحه آرا: فاطمه السادات هاشمی نسب
طراح جلد: SADAT.82
ویراستار: فاطمه السادات هاشمی نسب
تعداد صفحه: ۲۲
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

خلاصه:
هر وقت از دردهایم می گفتم، آدم هایی پیدا می شدند تا آن جمله فلسفی را به زبان بیاورند…
درک می کنم!
اما نه، شما ها هیچ وقت درک نمی کنید و نخواهید کرد، اگر درک می کردید، من الان این گونه پریشان و دیوانه نبودم! مقصر اصلی این حال من، شماهایید…
درد و رنج و عذابی که در آن غوطه ورم، از صدقه سری شماهاست… ببینید، من رو ببینید و از حاصل کارها و رفتار هاتون خوشحال باشید…

دانلود رمان ماژور

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

دانلود رمان عاشقانه ای برای همسرم نودهشتیا

دانلود رمان عاشقانه ای برای همسرم نودهشتیا

عاشقانه ای برای همسرم

(عاطفه رودکی )کاربر نودهشتیا

۳۰/۱۱/۹۹
ژانر : عاشقانه
صفحه آرا: _Hadiseh_
طراح جلد: هانیه نیکخواه
ویراستار:مائده کریمی
تعداد صفحه:۴۰
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

 

مقدمه :
انگار تو هر روز زیباتر می شوی و من هر روز عاشق تر
انگار تمام شعرها و منظومه های عاشقانه را برای تو سروده اند مهربان.
واژه ها حقیرند و من ناتوانم، ناتوان از گفتن این که چقدر تو را دوست دارم.
احساس می کنم تکه ای از قلبم هستی و به هر کجا که می روی… به هر کجا که سفر می کنی با توست.
عزیزترین، در نبودت هیچ تسکینی برای تنهایی ام نیست… ثانیه ها را می شمارم برای دوباره با تو بودن.

دانلود رمان عاشقانه ای برای همسرم

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

گرفتار دل

دانلود رمان گرفتار دل نودهشتیا

دانلود رمان گرفتار دل نودهشتیا

گرفتار دل

) کاربر نودهشتیاmahshid_fatemeh (

۱۵/۱۲/۹۹
ژانر : عاشقانه

صفحه آرا: _Hadiseh_
طراح جلد: Mojgan.7
ویراستار: فاطمه دانیال
تعداد صفحه:۲۳۲
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

خلاصه:

تا حالا تو زندگیتون طوفان به پا شده؟! نه یک دگرگونی معمولی، بلکه تحولی از جنس عشق، عشقی به رنگ غم، غمی از تبار دوراهی، دوراهی پر از تشویش و نگرانی…
قصه ی فاطمه هم از همین‌جا شروع شد.
حالا ایستادن یا شکستن؟! اعتراف یا تظاهر؟! موندن یا رفتن؟!
تصمیم با فاطمه است که تو این دوراهی چی رو انتخاب می‌کنه.
حکم فاطمه…

دانلود رمان گرفتار دل

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

هارمونیکا

هارمونیکا

( هانیه پروین )کاربر نودهشتیا

۱۶/۱۲/۹۹
ژانر : عاشقانه و اجتماعی
صفحه آرا: _Hadiseh_
طراح جلد: Roar
ویراستار: هانیه پروین
تعداد صفحه:۱۴
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

خلاصه:

آن‌قدر ‌رقصید که تپش‌های بی‌قرارش، ابرهای هفت آسمان را شکافت. قلب می‌کوبید و می‌کوشید از جایی بیرون بزند. پچ‌پچ‌‌ها تمام نمی‎شد و از آن دهان‌ها، بی‌شک بوی تعفن به مشامِ آدمیت می‌رسید. چرخ زد و زمزمه‌ها بلندتر ‌شدند. موهایش را تاب ‎‌داد و نیشخند جماعت، ریشه‌ی دلش را از جا ‌کَند! حرکاتش به‌هم ریخت… او که تمامش را وسط گذاشته بود، چرا نگاهِ محبوبش هم هم‌رنگ جماعت است؟

دانلود رمان هارمونیکا

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

رمان ارکان
اثری از: صبا ترک
ژانر: عاشقانه
خلاصه ای از رمان:
ارکان راشد الحربی یک شیخ زاده دو رگه می‌باشد که از که زاده یک خاندان قدیمی و قدرتمند است.
وی زاده مادری ایرانی و پدریست که خون پادشاهی در رگ هایش جاری بوده و او به یادبود نیاکانش، رسم شکار را در پیش گرفته است؛ شکار دخترکی دلربا که در رویا هم نمی‌پندارد مردی همچون ارکان، در پی او بوده و با لجاجت پا به پای قربانی شکار پیش می‌رود تا با طمانینه به چنگش آورد.
ارکان، به شیوه ای رشد کرده که همانند تمامی شیخ زاده ها مغرور و با صلابت است. اما این تمام ماجرا نیست…
زهور او، تا به دامش نیوفتد کلام ختم نمیشود گویا زهرای ارکان راشد بودن، یعنی برای گل او دیگر هیچ جایی برای چیزی نخواهد بود

_دختر خانم… بند کفش من رو می‌بندی؟

لباس‌های رنگی، یک دختر غرق رنگ‌ها، لبخندی که برق آن در نگاه خرمایی‌رنگش هم می‌درخشد.

چشمان خرمایی‌رنگ، از آن خرماهایی که روی نخل‌های کشور من می‌درخشند، زیر خورشید سوزان. نه آن‌قدر طلایی و کال و نه آن‌قدر پخته و تیره.

نگاه مرددی بین من و همراهانش که به‌سمت گیت پرواز می‌روند، می‌کند.

_ بله، البته.

 

صدایش مانند حریر نرم است و لطیف و صورتش هم‌چون گل‌سرخ، شکفته از شرمی دخترانه. نباید بیش‌تر از هجده سالش باشد.

از همین حالا هم می‌گویم او نقطه‌ی مقابل من است. او خود نور است.

خم می‌شود و کوله‌پشتی‌اش روی زمین رها… سنگین است. وسایل دخترها و مجردی. لباس‌ها و…

_ بفرمایین… امیدوارم دست‌تون خوب بشه.

 

دستم؟ زیر بغلم است! می‌خواستم گوشی‌ام را از جیب کتم بیرون بیاورم. حتماً فکر کرده شکسته است.

منطقی است، وگرنه چه کسی با دست سالم به یک دختر جوان می‌گوید بند کفشش را ببندد، انگار که خدمه‌اش است؟

_ سیدی؟

سعید، مستخدم مخصوص من! پوست تیره و آفتاب‌سوخته‌اش او را بیش‌تر متمایز می‌کند. او را یادم رفته بود.

دانلود رمان ارکان

  • نودهشتیا نودهشتیا
  • ۰
  • ۰

پیچیده در روزمرگینی

(هانیه پروین)کاربر نودهشتیا

۰۹/۱۲/۹۹
ژانر : عاشقانه_ تراژدی
صفحه آرا: _Hadiseh_
طراح جلد: Aramis.R_G
ویراستار: هانیه پروین
تعداد صفحه:۲۲
تهیه شده در انجمن نودهشتیا

WWW.98IA3.IR

 

خلاصه:
دستان من هنوز برای نوازشِ سختی‌هایت ای دنیا، خیلی کوچک‌اند. پاهایم هنوز برای در چاله افتادن‌ها بسیار ظریف و شکننده‌اند. می‌ترسم… می‌ترسم دست و پایم کوتاهی کنند و من در آن مرداب سیاه فرو روم. ژرفای آن فرو رفتن کم نیست؛ شاید هم فرو ریزم!
اما وسعت مهری مرا خوهد ربود. وجودم را حل خود می‌نماید. نوری به رویم می‌تابد و من غرق در کُنه آن می‌شوم ولی اقیانوسی این نور را غرق می‌کند! گوش‌هایم را گرفتم تا صدایش را نشنوم! چشمانم را بستم تا تلاطم‌هایش را نبینم. قلبم را سِحر کردم تا از سنگ شود!
فقط کاش این آب غریق، پاک باشد…

مقدمه :

عشق،
الهی است.
اگر چیزی در زمین الهی باشد،‌
آن عشق است.
و عشق،
هر چیز دیگری را هم الهی می‌کند.
عشق کیمیای حقیقی زندگی است؛
زیرا هر فلزی را به طلا تبدیل می‌کند.
در تمام فرهنگ‌ها به قصه‌هایی از این دست بر می‌خوریم که در آن،
کسی قورباغه‌ای را لمس می‌کند و قورباغه به یک شاهزاده تبدیل می‌شود.
قورباغه منتظر آمدن عشق و دگرگون شدن خود بود!
عشق متحول می‌کند؛
این پیام تمام آن قصه‌هاست.
قصه‌ها زیبا هستند؛‌
نمادین و معنادار.
فقط عشق است که حیوان را به انسان تبدیل می‌کند!
در غیر این صورت،‌ تفاوتی میان انسان و حیوان نیست.
تنها تفاوت ممکن، عشق است.
هرچه بیشتر با عشق و به عنوان عشق زندگی کنید،
انسانیت بیشتری در شما متولد می‌شود.
آن گاه فراتر از حیوانات و حتی انسان‌های دیگر می‌شوید…
دیگر الهی می‌شوید.
#راستمرد

هنوز چند ثانیه تا به نیمه رسیدن شب، راه داشتیم. کلاه سوییشرتم را تا نوک بینی تراشیده‌ام پایین کشیدم. مثل همیشه؛ خوش نداشتم این سکانس‌های آخر، تصویر پس زمینه‌ی مغزم بشود. صدای کوبیده شدن تن بی‌جان قطرات نحیف باران به روی لباسم، یقیناً مشمئز کننده‌ترین چیزی بود که از این شب به خاطر خواهم آورد. تلفن در جیبم لرزید؛ بر خلاف مالکش که از سرما تن پوشِ رعشه به اندام داشت.

دانلود داستان پیچیده در روزمرگینی

  • نودهشتیا نودهشتیا